بازیهاى تقلیدى کودکان
غریزه تقلید، یکى از غرایز نیرومند و ریشهدار در انسان است. به برکت وجود همین غریزه است که کودک، بسیارى از رسوم زندگی، آداب معاشرت، غذا خوردن، لباس پوشیدن، طرز تکلم، اداى کلمات و جملهها را از پدر و مادر و سایر معاشران فرا میگیرد و به کار میبندد.
چشم و گوش کودک، چون دریچهاى باز است؛ میبیند و میشنود، ذهنش چون آینه است که هر چیزى در آن منعکس میشود با این تفاوت که آینه، عکس شئ را همیشه در خود نگه نمی دارد ولى ذهن کودک، آن را در خود ضبط میکند. کودک حتى شیوه فکر مادر را نیز درک میکند و آنچه برداشت مینماید، ممکن است سازنده و یا ویرانگر باشد.
مادر میتواند با رفتار خود، خصلتهایى هم چون امانت، صداقت، وفاى به عهد و… را در کودک احیاء کند و یا آنها را از میان ببرد.
انسان در تمام عمر، کم و بیش از دیگران تقلید میکند اما در سنین یک تا شش سالگی، بیشتر از این غریزه برخوردار است. کودک تا مدتى از مصالح و مفاسد واقعى امور، چندان اطلاعى ندارد و نمیتواند برای کارهایش هدفهاى عاقلانه و درستى تعیین کند. در این مدت، تمام توجهش به پدر و مادر و سایر معاشران است؛ اعمال و حرکت آنها را مشاهده و از آنان تقلید میکند. تقلید خود به خود انجام میگیرد و احتیاجى به تذکر ندارد.(۱)
کودک بعد از گذشتن از این مرحله، درمی یابد که دنیاى اطراف او بر خلاف باور اولیهاش – که میپنداشت دنیا قائم به ذات اوست – در روال عادى خود جریان دارد. او در این احساس، درمی یابد که افراد موجود در محیط زندگی او، هر یک به ایفاى نقش خاص خود سرگرم هستند. کودک با این دریافت، کنجکاو میشود تا نقش هر یک از آنها را بررسی کرده و ویژگیهاى آن را دریابد، آن گاه موقعیت خود را در رابطه با محیط و افراد، سنجیده و نقشى جهت ایفا به عهده میگیرد. اجراى این نقشها – آن چنان که در ابتدا تصور مینمود – چندان آسان نیست، بنابراین کودک باید آنها را تجربه کند.
در این زمان کودک به تقلید نقشهایى که در باور او جاى مستحکمى یافتهاند مانند والدین، پدر بزرگ، مادر بزرگ، برادران، خواهران و دوستان میپردازد و از ایفاى نقش آنها، بزرگترین لذت و تجربه را به دست میآورد. کسب لذت برای او باعث تداوم تجربه میشود و این تجربه را به دنیای بازى خود منتقل میکند و به ایفاى نقشهاى مورد علاقه خویش میپردازد.(۲)
کودک از طریق بازیهاى تقلیدی، به تدریج خصوصیات و ویژگیهاى افراد مورد علاقه خویش را به درون افکنده و آنها را جزیى از خصوصیات و ویژگیهاى خود مینماید. کودکان از طریق بازیهاى تقلیدی، یک سرى مهارت های جدید را کسب نموده و به اعصاب و عضلات خویش تسلط بیشتری پیدا میکند و از این طریق، خودشان را برای زندگى آینده آماده مینمایند.
حضرت امام خمینى(رحمه الله) که دنیاى کودکان را به خوبى درک میکردهاند، معمولا زمینه مناسبى را برای این گونه بازیها فراهم مینمودهاند.
عیسى جعفرى نقل میکند: «زمانى که روزنامه براى امام میبردم، على را هم میبردم. على، آن جا میماند و به آقا میگفت: «آقا! حالا من میخواهم یک روضه بخوانم، حالا شما على باش من آقا.» میرفت روى صندلی مینشست و بسم الله الرحمن الرحیم میگفت و حمدش را میخواند و بعد مشتش را گره میکرد و میگفت: من دولت تعیین میکنم، من توى دهن این دولت میزنم. استقلال آزادى جمهورى اسلامی».
گاهى به آقا میگفت: «من دکترم، میخواهم معاینهات کنم.» یک گوشى برمی داشت و میگذاشت روى قلب و سینه امام.»(۳)
دکتر فاطمه طباطبایى نیز در این باره چنین میگوید:
«یک روز که همه دور هم در اتاق جمع بودیم، على گفت: «من میشوم امام، مادر هم سخنرانى کند، آقا بشوند مردم.» على از من خواست که سخنرانى کنم. من کمى صحبت کردم و بعد به آقا اشاره کرد که شعار بده، آقا همان طور که نشسته بودند، شعار دادند. على گفت: «نه، نه باید بلند شوید، مردم که نشسته شعار نمی دهند!» بعد «آقا بلند شدند و شعار دادند.»(۴)
عیسى جعفرى در جاى دیگر، درباره این گونه بازیها نقل میکند:
«على، خیلى به امام علاقه داشت. در مقابل، آقا هم خیلى به ایشان علاقمند بودند. روزى نبود که علی امام را نبیند. حتى وقتى که [امام] قبل از ظهر میخوابیدند، ما مواظب بودیم که مبادا [علی] برود و در بزند و آقا را از خواب بیدار کند. همیشه امام ساعت یک ربع به دوازده، براى نماز بیدار میشدند و وضو میگرفتند. یک روز ساعت یک ربع به دوازده شده بود و ما دیدیم مثل این که امام هنوز بیدار نشدهاند. گفتم: علی! مثل این که آقا بیدار نشده اند.» [علی] گفت: «برویم تو» گفتم: «نه ». هر چه گفتم، او اصرار میکرد برویم تو. خلاصه در را باز کردیم و دیدیم ایشان خوابیدهاند. این بچه خودش را روى آقا انداخت و آقا را بیدار کردند. ایشان بدون این که کوچکترین حرفى بزنند یا تقلایى کنند، بچه را بغل کردند و در آغوش گرفتند و بنا کردن به بوسیدنش.»(۵)
عادت امام این بود که وسط دو نماز دراز میکشیدند و ورزش میکردند و پاهایشان را یک در میان بالا میبردند. على هم میخواست همان کار را بکند، میخوابید و مثل امام پاهایش را بالا میگرفت.(۶)
یکى از اشکال سازگاریهاى اجتماعی، تقلید است؛ این امر در زندگى تمام افراد به خصوص بچهها معمول میباشد. چنانچه میدانیم آشنایى بچهها به فرهنگ جامعه در سنین اولیه از راه تقلید از بزرگترها صورت میگیرد.
کودک، نخست از خویشتن تقلید مینماید، مانند این که وانمود میکندمی خواهد به زمین بخورد و یا یک چیز تخیلى را به دیگران میدهد. سپس زمانى فرا میرسد که با وانمود کردن این که روزنامه میخواند و یا سیگار میکشد، نقش دیگران را بازى میکند. بازیهاى تقلیدى که تا اندازه اى مستلزم همانندسازى با الگوهاى مورد تقلید میباشند، میتوانند یک وسیله ورزیده شدن براى شناخت و درک چشماندازهاى دیگران و یا سلاحی علیه خود محورى باشند.
تحول بازیهاى تقلیدى نشان میدهد که این بازیها فرصتى را فراهم میآورد که تعدادى از صفات، بروز داده شوند. در این فرصت کودک همانند دیگران عمل کرده و سعى میکند رفتارهاى آنان را تقلید نماید.(۷)
از طریق تقلید این توانایى در کودک پدید میآید که بیش از پیش، به تطابق رفتار خود با الگو بپردازد. کودک در بازیهاى تقلیدى خود در دوران دبستان بیشتر نقش مربیان و معلمان را در نظر دارد. او با تشکیل کلاس درس براى خود، سعى میکند تا آن چه را که مربى او انجام داده تجربه نماید. ایفاى این تجربه، عاملى مهم در تشکیل شخصیت کودک است، به طورى که میتوان تا سالهاى سال، نحوه رفتار معلم و مربى را که در بازى کودک انعکاس یافته، بر روى ساخت شخصیتى او به وضوح مشاهده کرد.
بنابراین، توجه مربیان به چگونگى رفتار خود با کودک به ویژه در سنین پیش دبستانى و دبستانى، از اهمیت و ارزش زیادى برخوردار است.
کودک در دوران دبستان به مرور با صاحبان مشاغل آشنا شده، و از نقش آنها متاثر میشود و این اثر را در بازى خود منعکس میکند. پسران، کارها و مشاغلى را تقلید میکنند که بیشتر مربوط به مردان است و دختران، علاقمندند که فعالیتهاى مربوط به مادران را تکرار کنند؛ مثلا پسرها دوست دارند که نقش پلیس، خلبان، معلم، راننده، مغازه دار و… را بازى کند در حالى که دختران، ذوق فراوان دارند که در نقش مادر و پرستار کارهایى از قبیل آشپزى کردن، اطو زدن لباس، شست و شو، تمیز کردن خانه و… را به صورت بازى انجام دهند. لذا لازم و ضرورى است که در این دوران، مربیان فرصتهایى را فراهم آورند تا کودکان از طریق بازدید و مشاهده مستقیما با مشاغل گوناگون آشنا شوند.(۸)
پیامها و نتایج
۱- کودک از طریق بازیهاى تقلیدی بسیارى از مفاهیم دینی، اخلاقی، اجتماعی، آموزشی، را یاد میگیرد.
۲- کودک از طریق تقلید از والدین و سایر الگوها، خوبى خصلتهاى پسندیده و یا زشت و ناروا را یاد میگیرد.
۳- هر قدر شخصیت الگوهاى بزرگسال براى کودک محبوب تر، دوست داشتنى و مهربانتر باشند، در بازیهاى تقلیدی، از نقش آنان بیشتر استفاده میکنند.
۴- کودک از طریق بازیهاى تقلیدی، ویژگیهاى افراد مورد علاقه را تقلید نموده و ویژگیهاى آنان را درونى و جزیى از خصوصیات خود مینماید، از این طریق یک سری مهارتهاى جدید را کسب نموده و بر اعصاب و عضلات خویش تسلط بیشترى پیدا میکند.
۵- آشنایى کودک به فرهنگ جامعه، در سنین اولیه از راه تقلید از بزرگترها صورت میگیرد.
۶- امام خمینى(رحمه الله) به نیازهاى روحى و روانى کودکان توجه داشته و در زمانهاى لازم، پاسخ مناسب را میدادهاند:
– از بازیهاى کودکان و انواع بازیهاى آنان، آگاه بوده و زمینه بروز و ظهور هر یک از بازیها را برای کودکان فراهم میکردهاند؛
– از این که کودکان بخواهند نقش ایشان را ایفا نمایند و جملات ایشان را ادا نمایند، ناراحت نشده بلکه خودشان این بستر و زمینه را براى کودکان فراهم میکردهاند؛
– با توجه به وضعیت جسمانى و بیماریهای قلبى که داشتند، مانع بازیهاى نوه گرامیشان نمی شدند. در واقع امام به سیادت، آقایى و فرماندهى کودک در این سن، معتقد بوده و عمل میکردهاند.
پینوشتها
۱- محسن شکوهى یکتا، تعلیم و تربیت اسلامی(مبانى و روشها)، ص ۱۰۹- ۱۰۸٫
۲- سیامک رضا مهجور، روان شناسى بازی، ص ۲۵۴٫
۳- امیر رضا ستوده، پا به پاى آفتاب، گفتهها و ناگفتهها از زندگى امام خمینى رحمه الله، ج ۲، ص ۶۵٫
۴- همان، ج ۱، ص ۱۹۰٫
۵ و ۶- همان، ج ۲، ص ۶۴٫
۷و۸- محمدعلی احمدوند، روان شناسى بازی، ص ۷۷ به نقل از روان شناسی کودک سیروس عظیمی، ص ۴۱۰ تا ۴۱۲٫
منبع: محمد رضا مطهرى؛ مجله دیدار آشنا؛ بهمن و اسفند ۱۳۷۷، شماره ۹٫