نگاهش که خسته میشود، کاری ندارد که چای لبسوزِ قندپهلو کنارش بگذاری یا یک لیوان آب یا قسمتی از انواع میوهها؛ تنها چیزی که خستگی را از تن او بیرون میآورد، لبخند میوههای دلش است؛ آن دختر و پسری که با همه حالوهوای بچگی امروز در برابر چشمان پدر قدکشیده و برای خودشان یکپا مرد و خانم شدهاند.
البته علاوه بر آنها، کودکانشان نیز جا پای آنها گذاشتهاند اما پایان ماجرای یک روز جمع شدن خانواده و ریختوپاشهایی که حوصله مادربزرگ را سر برده است، میتواند یک بوسه آبدار و تبسمی به بزرگی نام «مادر» و «پدر» باشد که روح و روان آنها را جلا دهد و اینبار نوبت آنهاست که قربانصدقه ریزودرشت اعضای خانواده شوند؛ حالوهوایی که به امید عصای دست پیری بودن با همه وجود به آینده زندگی، نگاهی شیرین توام با آرامش میبخشد.
به طور حتم این نگاه را خیلی از شما پدر و مادرها درک کردهاید و انتظارتان اگر خیلی نباشد، دستکم میخواهید که فرزندتان حرمت شما را نگهدارد؛ کاری که این روزها خیلی از کارشناسان عرصه تربیت، روشهای مختلفی را برای انجام آن توصیه میکنند تا پدر و مادرها با خیال راحت، فرزندانی مهربان، بامعرفت و محترم را پرورش دهند.
قطعا کسی را پیدا نمیکنید که از بیاحترامی لذت ببرد، چه برسد به پدر و مادری که برای بزرگ شدن فرزندانشان خون دل خوردهاند.اگر بهسراغ کتاب زندگی بروید و آنجایی را که نامی از احترام و نیکی به پدر و مادر برده شده، ورق بزنید، بدون شک اهمیت این نکته را بیشتر درک خواهید کرد.
احترام، آموختنی است
همه انسانهای روی زمین از اینکه مورد احترام باشند، خوشحال میشوند و همه میدانیم که اگر در یک ارتباط دو یا چندطرفه احترام نگذاری، احترام نمیبینی، بنابراین اولین نکته این است که انسان بداند احترام چیست و از آن مهمتر اینکه آن را بیاموزد.
امکان ندارد کسی بگوید: «من به کسی احترام نمیگذارم و از دیگران توقع نگهداشتن حرمتم را ندارم» یا تاکید کند: «نیازی به احترام دیگران ندارم». انسان موجودی اجتماعی و دارای روح و عاطفه است و برای همین باور کردن این جملهها سخت که نه، محال است.
به نظر میرسد که نگاه به واژه احترام که از «حَرَمَ» گرفته شده و به معنی حرمت نگهداشتن است، کار را برای ادامه گزارش آسانتر میکند؛ یعنی کافی است بدانیم که بعضی کارها دستکم در بعضی جاها یا زمانها حرام است و هتک حرمت یا وارد شدن به حریم از جمله همین کارهای ممنوع است.
پدر و مادر سرمشق احترامند
بعضیها فکر میکنند که نسل امروز از دست رفته و به همین علت نباید از آنها توقع داشت که حرمت بزرگترها را نگه دارند! این همان نقطهای است که باید با دقت به آن توجه کنیم، زیرا به هر حال شما برای فرزندتان برنامهریزی میکنید و حتی برای اینکه رشد و پیشرفت بیشتری داشته باشد، حاضرید برایش هزینه کنید.اول اینکه، پیشنهاد میکنیم، ابتدا به این باور برسید که باید رفتار و سرمشق دیروزی را که به فرزندتان آموختهاید، بررسی کنید. به بیان بهتر، اگر رفتار دیروز شما بیاحترامی به فرزند بوده، نباید توقع داشته باشید که او امروز به شما احترام بگذارد. اصلا یکی از مشکلات رفتاری و تعاملی فرزند با والدینش همین نکته ظریف است که سرمشق خوبی به او داده نشده ولی توقع احترام داریم.
درست است که قرآن کریم میفرماید به پدر و مادر احترام بگذارید و نیکی کنید اما همین والدین وظیفه دارند که نهتنها با گفتار بلکه با رفتارشان، آینده فرزندشان را به کلید موفقیت احترام و ادب مجهز کنند.این کار هم خیلی سخت نیست، زیرا پدر و مادر به طور طبیعی به فرزندشان محبت دارند و خداوند نیز در قرآن به والدین نمیگوید به بچهها احسان کنید زیرا ناخودآگاه نیکی میکنند اما این وظیفه به فرزندان تاکید شده است و برای همین توصیه میکنیم از این نظر سرمشق خوبی برای آنها باشید.
پیامبر(ص)؛ الگوی رفتار محترمانه
اگر تا اینجای گزارش قبول کردید که باید سرمشق فرزندتان باشید، چه خوب اما اگر هنوز مدعی هستید که «ما پایمان را جلوی بزرگتر دراز نمیکردیم» ولی بچههای امروز اصلا این را نمیفهمند، باز هم میگوییم که: «از ماست که برماست» زیرا بچههای امروز، بچگی دیروز شما را ندیدهاند و به همین خاطر توقع دارند که از الگوی خودشان یاد بگیرند.
کاری به این نداریم که پدر و مادر در گذشته چه رفتاری داشتهاند ولی قبول کنید که شرایط تغییر کرده و باید برای رفتار همراه با احترام فرزندتان که توصیه قرآنی دارد، آستین بالا بزنید و بس.
اصلا اینطور نگاه کنید که وقتی پیامبر(ص) در توصیه خود درباره احترام به بزرگترها بلافاصله برای رحم کردن به کودکان نیز سفارش میکنند، یعنی اگر آنها وظیفهای دارند، شمای بزرگتر هم وظیفهای دارید.
این را در رفتار آن حضرت با نوههای نازنینشان میبینید که با احترام و عزتمندی تمام به همه نشان میدادند که حسن و حسین(ع) برایم عزیز و محترم هستند.همین تعامل محترمانه بود که در رفتار اجتماعی آن دو بزرگوار نیز بهتر نمایان میشد و به طور مثال برای اینکه آن پیرمرد خجالت نکشد، به او نگفتند که وضویت اشتباه است، بلکه از او خواستند که به چگونگی وضو گرفتنشان نگاه کند و اگر اشکال دارد، به آنها بگوید؛ با این روش پیرمرد را از اشتباهش آگاه کردند.این رفتار همان چیزی است که نیاز به تعامل دوطرفه والدین و فرزندان دارد تا احترام در خانه و جامعه را بهخوبی پیاده کنند.
والدین؛ اولین پناه فرزند
البته شاید بگویید نسل امروز بویی از احترام و ادب نبردهاند و اصلا چنین آدمهایی را نسلهای گذشته به خود ندیده است اما باور کنید، عیب از خودمان است.
بیایید برای یکبار هم که شده به جای سرزنش دیگران، خودمان را توبیخ کنیم و بگوییم که کجای دنیا چنین پدر و مادری دیده که خودشان بیادبند و فرزندشان باید باادب باشد؟
به عبارت دیگر، باید پدر و مادر وظیفه خود را انجام دهند تا بچهها خوب شوند؛ یعنی فضای خانواده طوری باشد تا آنها مشکل را بهراحتی به هم بگویند. این نکته مهم را در ارتباط و تعامل بین حضرت یعقوب و یوسف میبینید که فرزند خوابی را که دیده، به پدرش میگوید و یعقوب نیز آن را میپذیرد و به او کمک میکند و این در حالی است که امروز اگر یک فرزند به پدرش بگوید که چنین خوابی دیدهام، امکان دارد بگوید: بچه ما دیوانه شده است!
باز هم تکرار میکنیم که قرآن درس زندگی است و نگاه به داستانهایی مانند همین ارتباط یعقوب و یوسف برای چگونگی تعامل با فرزندان، کافی است تا احترام متقابل به وجود بیاید.
پدر و مادر، پرستیژ ما هستند
با همه این حرفها، وظیفه فرزندان که همان احترام به پدر و مادر است، فراموششدنی نیست. یکی از نکتههای کلیدی که در بیان اهمیت احترام به والدین اشاره میشود، این است که حتی اگر پدر و مادرتان شما را به شرک که نقطه سقوط است، دعوت کردند، با آنها برخورد محترمانه داشته باشید.
خداوند در قرآن به صورتی روشن تاکید کرده که باید به پدر و مادر نیکی کرد که البته باید پدر و مادر همسر را نیز از این نظر که ولینعمت هستند، مورد احترام قرار داد و بین آنها با والدین خود تفاوتی قائل نشد.همچنین، این دستور قرآن برای احسان و نیکوکاری به پدر و مادر به طور مطلق است و در هر سنوسالی که باشی، تفاوتی ندارد ولی در عین حال خداوند در آیه٢٣ سوره اسراء میفرماید که اگر به پیری برسند، چند وظیفه دارید.
١. حتی «اف» به آنها نگویید. امامصادق(ع) در این مورد، این واژه را به هر سخنی که پدر و مادر را رنجیدهخاطر کند، معنی کردهاند. یعنی در سنین پیری و سالخوردگی که پدر و مادر بیشتر از هر زمان به محبت و رسیدگی نیاز دارند، حتی با کمترین گفتار مانند «اوه» و «اف» که برایشان رنجآور است، نیازاریم، چه رسد به اینکه برخورد تندی داشته باشیم که از کرامت و احترام یعنی همان دستور خدا، دور خواهیم شد.
٢. «بهدرشتی خطاب مکن»؛ به عبارت دیگر، اینکه با خشونت و خشن رفتار کنید، کاری خلاف دستور خداست. اینکه والدین به بچهشان سری میزنند و احوالی میپرسند اما با برخورد نامناسب فرزندی که به جایی رسیده و جایگاهی دارد، مواجه میشوند یا اینکه دخترشان میگوید که خانه ما را کثیف میکنید و نیایید، نمونه همین خطاب نازیباست.
٣. «با آنان به اکرام سخن بگو»؛ یعنی با این دستور کسی حق ندارد که گفتار و رفتاری همراه با تحقیر داشته باشد.
البته شاید بعضیها به خاطر اینکه پدر و مادر پیر یا بیمار دارند و باید به آنها رسیدگی بیشتری کنند، حوصله برخورد کریمانه با والدینشان را نداشته باشند و حتی آن را در شأن خود ندانند ولی به همین یک جمله بسنده میکنیم که والدین، بهترین پرستیژ انسان هستند؛ حالا خودتان میدانید و خودتان.
دستورخدا؛ من و والدین را شکر کنید
اگر کسی به شما هدیهای بدهد، به طور حتم خلاف ادب میدانید که از او تشکر نکنید. حالا بهنظر شما خدایی با آن همه عظمت و خوبی که این همه نعمت به ما داده است، جای شکر ندارد؟
اصلا خودش در آیه١۴ سوره لقمان میفرماید که: «و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او باردار شد، سستى بر روى سستى و از شیر بازگرفتنش در دو سال است، [آرى، به او سفارش کردیم] که شکرگزارِ من و پدر و مادرت باش.»
بنا بر این دستور روشن، بچهها باید شاکر پدر و مادر باشند؛ یعنی همانطور که وقتی از نعمتهای خدا مانند سلامتی، تنفس و… استفاده میکنیم، نباید «غُر» بزنیم زیرا بیانصافی است که شکر نعمتی را که خدا بهواسطه پدر و مادر به ما داده، فراموش کنیم، نباید برای نخریدن وسیلهای مانند یک تلویزیون الایدی، پدر و مادر را برنجانیم.
از زاویه دیگری هم که به این مطلب نگاه کنیم، درمییابیم که به هر حال وجود فرزند به خاطر پدر و مادر است و بسیاری از امور مانند خانه، لباس، تغذیه، پول، مدیریت و اصلا حضور و وجود مادر و پدر نعمتی است که اگر نباشد، انسان کمبود خواهد داشت.
البته شاید کسی بگوید که اینها، وظیفه پدر و مادر است اما به این مطلب توجه ندارد که مادری که تا صبح بیدار است و پدری که برای رفاه فرزندانش از خود میگذرد، فراتر از وظیفه عمل کردهاند و این کار را نباید با «دودوتا»ی مادی جمع بست؛ پس هرچه شکر کنیم، کم است.
همچنین، این شکر کردن نباید فقط با زبان باشد، بلکه انسان باید از ته وجود و با قلبش شاکر باشد. به طور حتم بعضیها را دیدهاید که غُر میزنند که اگر پدرمان فلان جایگاه و مقام اداری را داشت، من استخدام شده بودم، در حالی که نمیداند اگر اینطور بود، باید یک عمر پول حرام به خانه میبرد یا به طور مثال بعضی دخترخانمها تصور میکنند که اگر در خانوادهای پولدار بودند، تا حالا عروس میشدند. فقط بدانید که همه اینها نوعی ناشکری است و به مذاق خدا هم خوش نمیآید.
مخزن استجابت دعا
بر اساس آنچه در روایتها از امامان معصوم(ع) بیان شده، پدر و مادر را میتوانیم آسانسور پرواز و مخزن استجاب دعا بنامیم، زیرا دعای آنها در حق فرزند، مستجاب و مقبول خداست.
از طرفی همه دنیا یک طرف، در کنار پدر و مادر بودن، طرف دیگر؛ آنها تکیهگاه روانی انسان هستند و کسی که پدر یا مادرش را از دست داده، این حرف را بهخوبی درک میکند.
همچنین، حضور پدر و مادر علاوه بر فرصت استفاده از تجربه آنها، موجب میشود که جایی برای درددل کردن داشته باشید، زیرا اگر امتحان کنید، درمییابید که هیچکسی مانند آنها اولا به حرفهایتان گوش نمیدهد و دوم اینکه اصلا نمیتوانید به او اعتماد کنید. حتی همسر انسان با توجه به ظرفیت کمی که نسبتبه پدر و مادر دارد، برای درددل و حفظ حرفهایتان، گزینه مناسبتری نخواهد بود.
برای همین است که اگر انسان ۶٠سالش هم باشد، با پدر و مادرش درددل میکند، زیرا آنها محل ذخیره اسرار هستند و ظرفیت روحی و معنوی فراوانی دارند.
به خدا نزدیک شو!
همانطور که تاکید شد، یکی از راههای نزدیک شدن به خداوند، احسان به والدین است و همانگونه که گفتیم، باید شاکر وجود پدر و مادرمان باشیم. بنا بر آیه٧ سوره ابراهیم که میفرماید: «اگر مرا سپاس گویید، بر نعمت شما میافزایم»، شکر نعمت موجب رشد معنوی انسان به عنوان یک نعمت بزرگتر میشود.
نمونه قرآنی این رشد و اصلا احترام به پدر و مادر را میتوان در چگونگی رفتار حضرت یوسف در استقبال از حضرت یعقوب و همراهانش دید که علاوه بر برخورد عاطفی و محترمانه، به آنها گفت که به امنیت وارد شهر شوند.
بنابراین توصیه میکنیم که فرزندان به این نکته قرآنی توجه داشته باشند که باید برای والدین خود، فضایی امن و همراه با آرامش ایجاد کنند.
احترام گذاشتن را آموزش دهیم
شاهکلید برخوردهای اجتماعی یک فرد، از جامعه کوچکی چون خانواده گرفته تا اجتماع «احترام» است؛ امری که بهطور حتم باید از خانه و خانواده شروع شود و آموزش آن را نیز پدر و مادر برعهده دارند.
اگر بنا باشد فرزند موفقی تحویل جامعه بدهیم، باید آموزشِ احترامگذاشتن در اولویت کارهایمان باشد تا در سایه رعایت ضوابط و چارچوبها در زندگی به آرامش برسند.
برای این کار کافی است کلمههایی مانند «تشکر»، «ممنون»، «خواهش میکنم»، «لطفا» و… را با آنها تمرین کنید تا ملکه ذهنشان شود و بدانند که در هر برخوردی، چه رفتار یا واکنشی باید از خود نشان دهند و دست آخر نتیجه آن را مشاهده کنند.
والدین به این نکته توجه کنند که کودکان بهشدت رفتار آنها را زیر ذرهبین میبرند و علاوهبر الگوبرداری از آن درس میگیرند؛ بنابراین وقتی رفتار محترمانه والدین را ببینند، بهطور حتم عملکردی همراه با احترام خواهند داشت.
در این مسیر باید اشتباه خودتان را مخفی نکرده و بهخاطر انجام آن عذرخواهی کنید و بدانید که جایگاه و منزلت پدر و مادر با این معذرتخواهی تنزل نمییابد.
همچنین، ضمن تعریف کارهای خوب کودک، تشویق او و پرهیز از تمسخر و شرمندهکردن او، باید به کودک اجازه داد تا با تصمیمگیری و احساس مسئولیت، اعتمادبهنفس پیدا کند.
نکته دیگر اینکه به قول و قراری که با کودکتان میگذارید، پایبند باشید تا برخورد محترمانه او را بهخوبی درک کنید؛ انتظار نداشته باشید که هم بدقولی کنید و هم او از شما تشکر کند.
یکی از نمونههای بارز احترامگذاشتن، گوشدادن به حرف دیگران است. بهطور حتم وقتی با کسی سخن میگویید، انتظار دارید که به شما گوش دهد و درغیراینصورت کارش را بیاحترامی میدانید و اصلا حاضر به ادامه گفتگو نخواهید بود. اگر همین نوع تعامل و ارتباط بین والدین و فرزندان برقرار باشد، مطمئن باشید که انتظار احترام نیز متقابل خواهد بود؛ یعنی باید سخن کودکتان را گوش دهید تا بهخوبی به شما احترام بگذارد.
بهشت به قیمت یک بوسه
تکرار این حرف چه فایده دارد که پدر تکیهگاه است. بیفایده به این دلیل که او یک سال است زیر خروارها خاک خفته و گهگاهی با فاتحهای یادش میکنیم. توجیه بیمهری روزهایی که کمتر یادش میکنیم، مشغلههایی از جنس روزمرگی است.
خدا نکند درد یتیمی بچشی و کوهی از مهربانی را پشت خودت نداشته باشی… آخرینباری که پدرم را زنده دیدم، یک سال پیش بود که بیاختیار پایش را بوسیدم، شاید از روی محبت و شاید برای دل خودم…
میگویند مردی به رسول خدا(ص) عرض کرد که قسمخورده است آستانه درِ بهشت را ببوسد و از ایشان راهکار خواست. آن حضرت فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس. آن مرد پرسید: اگر پدر و مادرم مُرده باشند، چه کنم؟ پاسخ شنید: قبر آنها را ببوس.
آیتا… مرعشی نجفی، از علما و بزرگان دوران خودمان اذعان میکند که «هر چه دارم از برکت همان است که پدرم در حق من دعا کرد و به مرحله اجابت رسید.»
ماجرا از این قرار است که وقتی کودک بود و در نجف زندگی میکرد، یک روز مادرش هنگام ظهر به وی میگوید: «برو پدرت را صدا بزن تا برای صرف ناهار بیاید.» این عالم بزرگ میبیند که پدرش درحال مطالعه خوابیده است و با آن شرایط نمیدانسته چه کند. ازطرفی باید امر مادر را اطاعت میکرد و از طرفی، میترسیده با بیدارکردن پدر، باعث رنجش خاطر او شود.
این مرد خدا میگوید: خم شده و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه دراثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد.
آیتا… مرعشینجفی بیان میدارد: پدرم وقتی این ادب و احترام را از من دید، دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پسرم، خداوند عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت(ع) قرار دهد.»
راههای رسیدن به خدا و بعضا آرزوهایی که در سر دارید، یکیدو تا نیست؛ آنچه امروز پیش پای شماست، بوسیدن پای والدین است.
منبع: شهرآنلاین